به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز| شاید باورتان نشود توزیع هاتچاکلت و کاپوچینو در کنار گلزار شهدا در پاییز و زمستانهای سرد شیراز توسط جمعی خودمانی که در نهایت منجر به شکلگیری گروه "کافه شهدا" در سال ۸۹ شد، حالا یکی از گروههای پایکار روزگار است که هر جا سیلی، زلزلهای یا هر بحران دیگری رخ بدهد، بر و بچههای همین گروه خطمقدم حضور در آنجا و خدمترسانی به محرومان میشوند.
چرا که از هر قشری و با هر تحصیلات و سطح درآمدی که باشی، وقتی نیت گرهگشایی از کار خلق خدا باشد، در قالب همین گروههای جهادی کمر همت میبندی و یک روز ناجی مردم سرپلذهاب میشوی و روز دیگر در ایستگاههای صلواتی آبمیوه تعارف میکنی...یک روز بیرقکش حسین و عباس میشوی و روز دیگر برای مردم سیل زده خانه و کاشانه
گروهی که حالا همه جای ایران آنها را به واسطه کمکهای بیدریغشان میشناسند
میسازی...بچه هیئتیهایی که از اقشار مختلف جامعه اعم از دانشجو و طلبه و دانشآموز در قالب یک تیم گردهم آمدند تا نشان دهند خدمت به خلق خدا نه سن و سال میشناسد و نه زمان و مکان! نه موقعیت شغلی و اجتماعی میشناسد و نه مال و اموال!
کافهای سیار که رنگ و بوی شهادت میدهد
وقتی در این گروه قدم میگذاری فرقی نمیکند مردم کدام شهر و دیار به کمک نیاز دارند،
نامگذاری گروهشان بهعنوان"کافه شهدا" را مربوط به همان سالهایی میداند که در گلزار شهدای شیراز محصولات کافهای چون کاپوچینو و نسکافه و هاتچاکلت آماده کرده و با جمع کردن بچههای هیئتی برای شهدا عزاداری میکردند
پاشنه کفشت را میکشی و یا علی میگویی و شاید ماهها در یک روستای دورافتاده ماندگار شوی تا لبخند را بر لب محرومان بنشانی.آنگاه است که بدونشک لبخند رضایت پروردگار بدرقه راه و توشه آخرتت میشود.
عبدالغفار حسینی، یکی از همین بچه هیئتیهای کافه شهداست که یک پایش شیراز است، یک پایش سرپلذهاب، یک پایش سلطانآباد است و یک پایش روستاهای سیلزده لرستان.
مدیر گروهی که از سرگذشت شکلگیری کافه شهدا برایمان سخن گفت تا جایی که امروز برای فقرا خانهسازی میکنند.
وی، در گفتوگو با فارس، نامگذاری گروهشان بهعنوان"کافه شهدا" را مربوط به همان سالهایی میداند که در گلزار شهدای شیراز محصولات کافهای چون کاپوچینو و نسکافه و هاتچاکلت آماده کرده و با جمع کردن بچههای هیئتی برای شهدا عزاداری میکردند.
حسینی در این باره گفت: پس از آن، کمکم در سطح شهر شیراز ایستگاههای صلواتی راه انداختیم، سه هزار لیتر کاپوچینو و سه هزار لیتر هاتچاکلت توزیع کردیم و همزمان با ولادت امام رضا(ع) به مشهد رفتیم و هشت هزار لیتر آبهندوانه را میان زوار توزیع کردیم.بعد از آن نیمه شعبان بود که نسبت به تهیه پنج هزار لیتر آبطالبی را در جمکران اقدام شد.
زلزله سرپلذهاب به عنوان یکی از زلزلههای خسارتبار در طی سالهای اخیر یکی از بحرانهایی بود که طی این سالها اتفاق افتاد و اگر نبود همت بلند و نیت خیر زنان و مردان خیرخواه این سرزمین، شاید به این زودیها ماجرا ختم نمیشد.
اینجاست که بچههای کافه شهدا هم وارد میدان میشوند و دست به ساختوساز میزنند و به همین نام و نشان هفت ماه ماندگار میشوند تا شش واحد مسکونی را در روستای انجیرهبان آوارهعلی در سرپلذهاب کرمانشاه بسازند و به شش خانواده هدیه کنند.
ساخت و ساز در سلطانآباد که یکی از محرومترین نقاط حاشیهای شهر شیراز است، برای چند خانواده بیسرپرست که هنوز هم در حال تکمیل است، پروژه بعدی این گروه میشود. گروهی که تعطیلی برنمیدارد و اعضای ۷۰، ۸۰ نفریاش همهجوره پای کار ایستادهاند.
در سلطانآباد علاوه بر یک ساختمان با شش واحد مسکونی یک سالن ۱۷۰ متری هم جهت ایجاد شغل با پیشبینی تولید تا بازار فروش در نظر گرفته شده است تا بانوان سرپرست خانوار بتوانند از طریق خیاطی کسبوکاری راه بیندازند.
جلوتر که میرویم سیل آققلا برنامه بعدیشان است، پس گروه به سمت آققلا حرکت میکند و در مدت ۱۳ روز برای مردم سیلزده روزی سه هزار پرس غذا طبخ میکند.
بعد از آن، خبر سیل شیراز و تخریب خانههای مردم بهویژه در محله سعدی به گوششان میرسد، پس به سوی شهرشان بازگشته و در اقدامی جهادی برای لایروبی و مرمت منازل کمر همت میبندند.
همان سال سیل لرستان نیز جریانساز میشود و از آن زمان تا امروز در یک روستا بهنام چمشهران از توابع شهر معمولان پلدختر استان لرستان ماندگار میشوند تا ۳۰ واحد را با کمک بنیاد مسکن با همتی جهادی ساخته و امروز در آستانه تحویل باشند.
گرهگشایی از مشکلات مردم بهویژه قشر آسیبپذیر و محروم جامعه از دیرباز تا کنون در نقاط مختلف کشور مرسوم بوده است، اما فارس دیار خیران و شهر نیکاندیشانی است که تاریخ همواره بر این ادعا گواهی میدهد.
حال، جوانان بیست سی ساله این مروز و بوم بدون هیچ ادعایی و بدون هیچ بوق و کرنایی پاشنه کفشهایشان را محکم میکنند و در جهت رفع محرومیت گام برمیدارند تا به لطف پروردگار اشکی از گوشه چشمی بزدایند و دست نیازمندی را به گرمی بفشارند.
محرم فرا میرسد، کرونا نیز هفت هشت ماهی است در میان جامعه ریشه دوانده، برای برگزاری مناسبتهای مذهبی پروتکل تعریف میشود، عدهای معاند میخواهند از آب گلآلود ماهی بگیرند و ماجرا را به گونهای دیگر جلوه دهند؛ اما باز هم سهمشان سرکوبی است. مراسمهای مذهبی در سطح بالایی از نظم و امنیت و رعایت دستورالعملهای بهداشتی برگزار میشود.
کافه شهدا هم چند سالی است بیرقکشی میکند. آئین زیبایی که بهویژه در نقاط بالای
کرونا اوج میگیرد و کادر درمان خستهتر از همیشه مشغول خدمترسانیاند، کافه شهدا باز هم وارد عمل میشود و با همکاری گروه جهادی شهید بهشتی برای ده روز نیت تهیه آبمیوه تازه و طبیعی میکند
شهر یادآور عزای حسینی و مظلومیت خاندان امام حسین(ع) میشود.
فضا باز است، فاصله پنج متری رعایت میشود، صدای روضه اباعبدالله طنینانداز شده و در نهایت جای هیچ حرف و حدیثی باقی نمیگذارد.
کرونا اوج میگیرد و کادر درمان خستهتر از همیشه مشغول خدمترسانیاند، کافه شهدا باز هم وارد عمل میشود و با همکاری گروه جهادی شهید بهشتی برای ده روز نیت تهیه آبمیوه تازه و طبیعی میکند، اما استقبال به حدی است که تا دو ماه در آشپزخانه بیمارستان ماندگار شده و آبمیوهگیری را ادامه میدهد. روی بستههای آبمیوه جملات امیدبخش مینویسد و روحیه مثبت را در پرسنل بیمارستان و بیماران تقویت میکند.
بار دیگر گروههای جهادی ادغام میشود تا در گندزدایی معابر نیز کمک کرده و مانع موازیکاری شود. در تهیه بستههای معیشتی و کمکهای مومنانه تهیه گوشت را بر عهده میگیرد و طی این ایام ۱۱ راس گوساله و بیش از ۱۰۰ راس گوسفند قربانی میکند.
به گفته عبدالغفار حسینی مدیر کافه شهدا، کار خیر تمام شدنی نیست، خستگی برنمیدارد و ردپای این گروه در موقعیتهای بحرانی در جایجای کشور گواهی بر این مدعاست.
او که از گروههای جهادی همکار نیز نام میبرد میگوید نمیخواهد اجر و زحمت دیگر گروهها به پای او نوشته شود.
وی معتقد است همه گروههای جهادی در زمانهای مختلف کارهای کوچک و بزرگی کرده و همچنان گمنام هستند.پس او هم راغب نیست اسم خود یا گروهش زیر پوستر و بنری درج شود.
پاتوق تلاوت، یک اقدام دیگر از فعالیتهای بیشمار این گروه جهادی و جوان است که در پیادهرو بلوار شهید چمران در شیراز، به مدت چهار سال با تلاوت قرآن و گستردن سفره ساده افطاری در ماه مبارک رمضان، علاقهمندان زیادی را به خود جذب کرده است.
تجمعی که بوی گل و بلبل و هوای خوب داشت و طی چهار سال حداقل روزی ۴۰۰ نفر را در یک جمع ساده و بیتجمل گرد هم میآورد.
همه اینها نشان میدهد انسانیت زنده است. حس نوعدوستی هنوز هم در خون بسیاری از مردم جریان دارد و احساس و عاطفه هنوز هم حرف اول را میزند.
جای دوری نمیرود اگر هر یک از ما با دلهای صاف، هرجا هر کمکی هرچند اندک از دستمان برمیآید برای بازگشایی گرهی از زندگی فردی دریغ نکرده و دنیا را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کنیم چنانچه بسیاری این کار را کردهاند و نتیجه هم آشکار است.
انتهای پیام/ن/و